شیطان در اقدامات خود تنها از عملیات روانی استفاده مي‌کند و با این ابزار وارد میدان تخریب و انهدام بشر مي‌شود. این حقيقت از اولین اقدام او علیه خودش و انسان آشکار شد. اقدام شیطان در امتناع از سجده بر آدم علیه خود او تمام شد. او مي‌دانست باید از دستور خدا پيروي کند اما استکبار او به وی اجازه نمی‌داد این تبعیت را بر خود هموار کند. البته شيطان برای عصیان باید از گردنه‌ای سخت عبور کند که این گذار را برای خودش با عملیات روانی و شیوه اقناع هموار مي‌کند. هنگامي كه فردي در اثر ارائه اطلاعات و مفاهيم، دچار تغيير نگرش يا رفتار شود به گونه‌اي كه از نگرش و رفتار جديد خود، احساس رضايت و خرسندي نمايد، عمليات رواني به موفقيت دست يافته است. شيطان نيز دچار رفتاري متغير و طغيان‌گر شد، ولي خود را اقناع كرد و از رفتار عصيان‌گر خود، در درون خرسند شد. هنگامی که خدا از او علت امتناع از سجده بر آدم را مي‌پرسد که:
 
 
قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ؛ علت امتناع تو از سجده چیست؟
 
 

شيطان در جواب مي‌گوید:
 
قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ؛ من از او برترم مرا از آتش آفریده‌ای و او را از گل (اعراف/12).
 
 
شیطان در این مورد به خیال‌پردازی و گمان زدن می‌پردازد و بر اساس این خیال، خود را قانع مي‌كند و از پيامد عصیان امر الهي احساس خرسندي مي‌نمايد. اين حالت در قرآن كريم با عنوان "تسویل" توصيف شده است. تسويل آن است كه سخن، باور يا امری نادرست را چنان در نظر انسان آراسته جلوه دهند كه به سوي آن برود و آن را انجام دهد(مجمع‌البحرین ذیل ماده س. و. ل) ؛ گاه نفس انسان ظنون و خيالات خود را علم مي‌بيند در نتیجه امور جزئي و ناچيز را كلي و داراي ارزش مي‌پندارد، امور ناپايدار و فاني را پايدار و باقي مي‌داند، آمال و آرزوهاي دست نيافتني و وهمي را مانند سراب، موجود و قريب مي‌داند، دشمن را دولت و مغالطات را امور علمي مي‌پندارد. انسان‌ها در تبعیت از شیطان خود را با همین تسویل وادار به کارهای مخالف حق مي‌کنند.
 
 
خداي متعال در نقل داستان حسادت برادران يوسف(ع) از زبان يعقوب(ع) خطاب به آنان مي‌فرمايد:
 
 
بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنفُسُكُمْ يعني بلكه نفس شما كاري بد را براي شما آراسته و شما را فريب داده است (یوسف/18).
 
 
شیطان همین عملیات را در برابر خدا به میدان آورد. شاید گمان او بر این بود که مي‌تواند خدا را نیز با این كار از تصمیم خود مبني بر سجده شيطان بر آدم باز گرداند؛ چرا که به خدا گفت:
 
 
قَالَ أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِينًا؛ آیا بر موجودی که از گِل آفریده‌ای سجده کنم؟ (اسراء/61).
 
 
  گویا برای خدا توضیح مي‌دهد که دستور تو اشتباه است که من بر این آفريده دانی و پست سجده كنم.شيطان به دنبال این عملیات روانی علیه خودش و در برابر خداي متعال وارد میدان عملیات رواني بر ضد آدم مي‌شود.
 
 
  او که قسم یاد کرده تا آدم و فرزندانش را به تباهی و نابودی بکشاند، پس در نخستين گام سراغ آدم مي‌رود.
 
 
قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ؛ گفت: پروردگارا، به سبب آنكه مرا گمراه ساختى، من ‏‏[‏‏هم گناهانشان را] در زمين برايشان مى‌آرايم و همه را گمراه خواهم ساخت (حجر/39).
 
 
تباهی آدم در این است که از بهشت رانده و وارد جهنم شود. همان سرنوشت شومی که شیطان با عصیان بدان مبتلا و از جنّت قرب الهي به جهنم دوری از رحمت حق رانده شد. او البته در فاصله ورود به جهنم، مهلتی برای گمراه ساختن آدم و فرزندانش و همراهي آنان در جهنم گرفت:
 
 
 
قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ؛ قَالَ فَإِنَّكَ مِنْ الْمُنظَرِينَ؛ إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ؛ گفت: پس مرا تا روزى كه برانگيخته مى‌شوند مهلت ده؛ فرمود: در حقيقت، تو از مهلت يافتگانى؛ تا روز معين معلوم (ص79تا81).
 
 
آدم اکنون در بهشت است و او مي‌خواهد این آدم را از بهشت بیرون آورد. برای شيطان دو مسیر متصور است:
 
 
1ـ عملیات فیزیکی؛ پس شيطان بايد ابزار و وسایل فشار بر جسم آدم و به بند کشیدن او را فراهم آورد و وی را از این مکان بیرون ببرد و در آتش بیفکند.

 

2ـ عملیات روانی؛ پس شيطان بايد چنان خیال و گمان را بر فکر و اندیشه آدم مسلط سازد که آدم با اين تسویل، خیال باطل وظگمان گمراه‌كننده و خواسته شیطان را برآورده سازد.
 
 
شیطان مسیر دوم را انتخاب كرد و با آدم به گفت‌وگو نشست. او مي‌دانست آدم در این بهشت در پي کمال است و وضعیت برتر، رسیدن به صفات الهي است. رسيدن به اين كمال و برتري، مسيري غیر از بندگی و اخلاص ندارد؛ مسیری که خدا برای عبودیت تعیین كرده است و باید انسان‌ها آن را طی کنند. راهی غیر از آن نیست و شیطان همین نقطه را هدف قرار داد و وارد عرصه فکر و اندیشه آدم شد و با ارائه مسیر دروغین، او را دچار اشتباه كرد. شيطان گمان را جایگزین یقین ساخت و به آدم گفت:

 
هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لَا يَبْلَى؛ آیا تو را به درخت جاودانگی و فرمانروایی بی پایان راهنمایی کنم؟ (طه/120).
 
این دو ويژگي از مختصات خدا است؛ جاودانگی و ملک بی‌پایان. انسان اگر در مسیر عبودیت گام زند به ياري الهي بدان نایل مي‌شود؛ اما مسیر عبودیت باید طی شود. شیطان راهی را به آدم پیشنهاد مي‌کند که به گمان او بسیار سریع است. آن راه خوردن از درختی است که چنين اثري را دارد. این اطلاعات يعني رسیدن به جاودانه شدن ناشی از خوردن ميوة آن درخت، مطلبی جدید و خواستنی است.
 
 
به طور طبیعی آدم که این خواسته آرزوی او بود سخن شیطان را مورد توجه قرار داد و روانه شد و با پای خود به سوی درخت رفت. اما همین‌که درخت را دید، فهمید همان درخت ممنوع است. آدم به قطع و يقين از خداي متعال فرا گرفته بود كه نبايد به آن درخت نزديك شود. آدم با توجه به اين دستور و رعايت آن در گمراهی نخواهد افتاد. در حالی که سخن شیطان درباره مقرب بودن این درخت، گمانی و خیالی است و آدم بايد به این توجه مي‌کرد. همین را به شیطان بیان مي‌کند، اما شیطان برای این وضعیت نیز مطالب دروغین، آماده كرده و عملیات روانی را ادامه مي‌دهد و با وسوسه زمینه‌سازی مي‌کند:
 
 
فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ لِيُبْدِيَ لَهُمَا مَا وُورِيَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْآتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنْ الْخَالِدِينَ؛ شيطان آن دو را وسوسه کرد تا آنچه از عورتشان بر آنها پوشیده بود نمایان گرداند و گفت: پروردگارتان شما را از این درخت منع نکرد مگر برای آنکه شما فرشته مي‌شدید یا به جاودانگی مي‌رسیدید (اعراف/30).
 
 
زیبایی رسيدن به اسما و صفات الهي از مسیر کوتاه و سریع، از راه خوردن از این درخت به اندازه‌ای است که آدم را از انحصار مسیر وصول به آن مقام از مسیر عبودیت غافل می‌كند. پس در مسیر پیشنهادی شیطان قرار می‌گیرد. اما یک مانع بر سر راه او به نام شیطان وجود دارد که دشمن او است. چرا که خدا او را به عنوان دشمن معرفی کرده است:
 
 
فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنْ الْجَنَّةِ فَتَشْقَى؛ ما به آدم گفتیم: این دشمن تو و همسر توست. مراقب باش تو را از بهشت بیرون نکند که در این صورت، تیره بخت خواهی شد (طه/117).
 
 
این توصیه و خبررسانی برای آدم، مانعی از قبول بود؛ اما شیطان برای این مانع نیز در طرح عملیات روانی خود چاره‌اي انديشيد. پس برای آدم و حوا(ادعای) نصیحت‌گری کرد و چنين جلوه داد كه این نصیحتی است از سوی من برای شما و برای خیرخواهی است. در فريب‌كاري كوشش مي‌شود تا طرف مقابل در فضاي رواني مخالف واقع قرار گيرد؛ بنابراین، بايد اطلاعاتي به او رسانده شود كه بدون مقاومت آن را قبول کند. براي اين امر، بايد فرصت تفكر و تأمل درباره درستي يا نادرستي اطلاعات، مفاهيم يا پيام‌هاي انتقالي را از او گرفت. پس با هدف قرار دادن احساسات و عواطف طرف مقابل و جذب آن به سمت خود، به نتيجه از پيش تعيين شده مي‌توان رسيد.
 
 
روش ديگري كه شيطان در عمليات رواني طرح فريب خود به كار بست تا مقاومت رواني آدم را بشكند، اين بود كه خود را در مقام پند و اندرز و خيرخواه او جلوه داد. اگر آدم، دشمني و كينه شيطان نسبت به خود را همواره به ياد مي‌داشت و از آن غافل نمي‌شد، بديهي است كه هميشه موضع هوشياري خود را در برابر او حفظ مي‌كرد. پس هر لحظه خود را در معرض خطر مي‌ديد و محتاطانه همه حركات و اقدامات او را با ديده ترديد مي‌نگريست. شيطان اين فريب را تا آنجا ادامه مي‌دهد که سستی در اراده آدم و حوا ایجاد کرد و مقاومت آنان را شكست. آن‌گاه سراغ ارزش مورد قبول آنها رفت و به همان ارزش برای آنها قسم یاد کرد که من برای شما نصیحت‌گر هستم.
 
 
  وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنْ النَّاصِحِينَ؛ برای آنها قسم یاد کرد که من برای شما نصیحت‌گر هستم (اعراف/21).
 
 
اين‌گونه او توانست با عملیات روانی و بدون بکارگیری کوچک‌ترین اقدام فیزیکی، آدم را با پای خود به سوی درخت ممنوع بکشاند و این همان است که ما از ان با عنوان تصیم سازی یاد می کنیم:
 
 
فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُلْ لَكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُبِينٌ؛ آن دو را با فریب به سقوط کشانید و چون از آن میوه خوردند برهنگی‌هایشان بر آنان آشکار شد و به چسبانیدن برگ بهشت بر خویش پرداختند و خدا آنها را ندا داد: مگر شما را از این درخت منع نکردم و به شما نگفتم که شیطان برای شما دشمنی آشکار است؟ (اعراف/22).
 
 
این نخستين اقدام خصمانه شیطان علیه انسان در دنیا است که با موفقیت روبه‌رو شد. شيطان اين‌گونه اولین عملیات روانی را در برابر دیگران به نمایش گذارد و توانست بدون صرف هزینه، طرف مقابل را شکست بدهد و او را به خواسته خود وا دارد.
 
 
از این پس و برای همیشه در تاریخ، شیطان با عملیات روانی به اقدام علیه بشر پرداخت و با این شیوه سپاه خود را گسیل داشت. چنانجه رهبر معظم انقلاب فرمودند: شناختن دشمن از همه مهم‌تر است. دشمن سعى مى‌كند خود را دوست جلوه دهد (12 آبان 1378).
 
   
چگونگي و محتواي فريب‌هاي شيطان
 
 

توجه به محتواي عملیات روانی شیطان مهم و درس‌آموز است.
 
 
شیطان برای ورود در فکر و تغيير اندیشه آدم در راستاي جایگزین ساختن خیال و گمان به جای عقل و یقین از همان محورهایی وارد مي‌شود که برای آدم داراي ارزش و خواستنی است. هرگز او در عملیات روانی از مطالبی که برای آدم به وضوح با طل است و بدی و پلشتی آن روشن است، استفاده نمی‌کند.
 
 
پيامدهاي ورود به جهنم برای آدم روشن و معلوم است. پس اگر شیطان به نوعی آدم را به سوی درخت فراخوان کند که برای آدم پيامد نزديك شدن به آن مساوي ورود به جهنم باشد، بدیهی است که او اقدام نمی‌کند، بنابر این شیطان باید با دروغ، فریب و القای مطالب نادرست پیرامون درخت آن را در ذهن آدم داراي ارزش، راهگشای بهشت و رسيدن به درجات بالای کمال انسانی نشان دهد. این اصلی‌ترین بخش درعملیات روانی است. ابزار دروغ بايد با دقت و ظرافت‌های خاص هنری به كار برده شود. به گونه‌ای که حريف متوجه دروغ بودن آن نشود. اين امر زماني روي مي‌دهد كه طرف مقابل اطلاعات روشن و تردیدناپذیر خویش را در برابر اين دروغ، نادیده بگیرد و حتي به عنوان ارزش آن را بپذيرد.
 
 
  آدم به دو دليل باید از درخت دوری مي‌کرد؛
 
 
1ـ باريتعالي او و همسرش را از این عمل منع كرده و فرموده بود كه به این درخت نزدیک نشوید که شما را در زمره ستمكاران قرار مي‌دهد.
 
 
  2ـ پیشنهاد تناول و راهنمایی به سوی درخت و توصیف آن به نافع بودن از سوي شیطان است. خداي متعال او را به عنوان دشمن معرفی كرده و فرموده است:
 
 
أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُلْ لَكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُبِينٌ؛ مگر شما را از اين درخت منع نكردم و به شما نگفتم كه در حقيقت شيطان براى شما دشمنى آشكار است (اعراف/22).
 
 
بر این اساس، شیطان دشمن آدم بود و دشمن نمی‌تواند برای شخصي نصیحت، پند و اندرز دهد؛ چرا که در اين صورت ديگر دشمن نیست. دشمن کسی است که نیستی و نابودی حريف را طلب مي‌کند.
 
 
  پند و اندرز دادن به معنای ارائه راه بقا و ماندگاری است. پس همین‌که انسان، طرف مقابل خود را دشمن یافت، همه گفته‌های او را باید با دیده تردید و خطر ارزیابی کند. از اين رو حق‌تعالي فرموده است:
 
 
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءَكُمْ مِنْ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِيَّاكُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ إِنْ كُنتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِي سَبِيلِي وَابْتِغَاءَ مَرْضَاتِي تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَيْتُمْ وَمَا أَعْلَنتُمْ وَمَنْ يَفْعَلْهُ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ؛ اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، دشمن من و دشمن خودتان را به دوستى برمگيريد ‏[‏به طورى‏]‏ كه با آنها اظهار دوستى كنيد، و حال آنكه قطعاً به آن حقيقت كه براى شما آمده كافرند ‏[‏و‏]‏ پيامبر ‏[‏خدا‏]‏ و شما را ‏[‏از مكه‏]‏ بيرون مى‌كنند كه ‏[‏چرا ‏]‏به خدا، پروردگارتان ايمان آورده‌ايد، اگر براى جهاد در راه من و طلب خشنودى من بيرون آمده‌ايد. ‏[‏شما‏]‏ پنهانى با آنان رابطه دوستى برقرار مى‌كنيد در حالى كه من به آنچه پنهان داشتيد و آنچه آشكار نموديد داناترم. و هر كس از شما چنين كند، قطعاً از راه درست منحرف گرديده است (ممتحنه/1).
 
 
با توجه به این دو واقعیت اگر آدم به سوی درخت حرکت و با میل و رغبت از آن تناول كرده است، نشان از آن دارد که شیطان در "با ارزش نشان دادن درخت" و "پوشیده نگاه داشتن دشمنی خود" بسیار موفق بوده است.
 
 
این دو امر، در سایه دروغ‌گویی و چگونگي آن پديد مي‌آيد و خمیرمایه عملیات روانی را تشکیل مي‌دهد. در رويارويي با عملیات روانی اين مسائل باید مورد توجه قرار گیرد.